برای تو که ثمره ی یه عشششششق بینظیری

اولین مسافرت آروین کوچولو

آروین کولولو اولین مسافرتش و با خاله رضوان و عمو اصغر و مامان و بابا رفت که بسیار بسیار خوش گذشت.  ۱۰ اردیبهشت ماه بود که صب زود  سه تا ماشین که هر سه ام ۲۰۶ بود باهم راهی شمال کشور عزیزمون مازندران شهر نور شدیم, تو مسیر اروینی اکثرا خواب بود و هرجا میموندیم واسه استراحت من تو ماشین بودم و خیلی استراحت نمیکردم😀 واسه همین دیگه آخرش که نزدیک شده بودیم خیلی خسته شده بودم دوست داشتم زودتر برسیم , و بالا خره بعد از طی کردن  ۶ و ۷ ساعت راه به مقصد مون رسیدیم.. فردا صبح که از خواب بیدار شدی و فضای جدید و دیدی شروع کردی به چرخیدن و کنجکاوی کردن و با ماهان بازی کردن.. بعد اظهر قرار شد بریم دریا, یه سری وسایل ...
13 تير 1398

اولین عیدم چجوری گذشت

سلام قشنگ مامانی,دردونه شیرین خونمون. خوبی پسر عزیزم,مامان دورت بگرده که اینقدر بامزه و شیرین شدی.. فروردین امسال با آقا آروین کاملا با عیدای دیگه متفاوت بود,  هوا که کاملا سرد و بارونی و خنک بود ,جوری بود که روز سوم عید سیل بعضی از شهرا و استان های عزیزمون و خراب کرد و باعث از بین رفتن خونه  و زندگی هموطنامون شد و همین اتفاق تلخ باعث شد که خیلییا مثل ما مسافرت نرن و خونه بمونن ,چون اعلام کردن که کسی سفر نره تا از سیل و خطر در امان باشه. دیگه ماام سفرمون کنسل شد و به دید و بازدید عید و تهرانگردی تبدیل شد. روز ۶ عید بود که دندون های خوشگلت ,دو تا بالایی ها نیش زدن بیرون.. مامان قربونت بشه خیلی لاغر شده بودی,از وقتی که...
13 تير 1398

اولین عیدم

سلام به روی ماهت دوردونه مامان,فدای صورت ماهت شم معذرت میخوام اینقدر با تاخیر دارم برات می نویسم,اینقدر با خودت مشغول و سرگرمم که دیگه وقت واسه دل نوشته هام نمیمونه .. ولی قول میدم این دو سه ماهی و که دیر نوشتم, چیزی و فراموش نکنم و همه چی و تمام و کمال برات یادداشت کنم .. شروع سال ۹۸ نیمه شب بود حدودا ساعت ۲ بامداد, از صبح که ما بیدار شدیم با بابا امیر حسابی مشغول تمیز کاری خونه و تدارک چیدن هفت سین بودیم , آروین کوچولو ام با وسایل و اسباب بازیهایش بازی میکرد یا موقع جارو زدن دنبال جارو برقی راه میوفتاد 😂  همون شب عید روز پدر و روز مرد بود مامان به بهونه خرید وسایل هفت سین رفت بیرون تا واسه عشق ای زندگیم شاخه گلی بخرم.. رفتم...
1 تير 1398
1